نی نی مامان

دردانه ام

زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم. آنجا که عمر وزن می گیرد دنیا به قدری سبک می شود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آن سوی سن و سال خبری نیست . کودکی کن ، از ته دل بخند به اداهای ما که برای خنداندنت دلقک میشویم ، ...
9 آبان 1394

روز دختر

دختر که داری همه چیز داری این روزها حس من اینه با همه ی شیطونیا و انرژی زیادی که گل دخملی این روزا داره وحسابی وقت مامانو پر میکنه وشاید گاهی کمی خسته ولی دارم میبینم که زیباترین حس های دنیا رو دارم من این روزا دختری که تمام وجودش عشقه نازنینم مامانی عاشقته وقتی بغلم میکنی میگی نترس مامانی من اینجام من کنارتم میخوام تو بعلم محکم نگهت دارم این روزهایی که به سرعت برق وباد میگذره رو یه طوری واسه خودم نگه دارم دردونه مامان تا همیشه تا انتها وابتدای همه یخوبی ها عاشقانه دوستت دارم شیرینم روزت مبارک فرشته مامان ...
25 مرداد 1394

شروع دو سالگی

سلام سروناز دخترم شمشاد باغ دخترم عسل مامان دخترم شکر مامان داری 2 ساله می شی روزای ما همیشه با تو آفتاببه ماشاالله واسه خودت بلبلی هستی و دیگه از 23 فروردین شیر مامانی رو نمی خوری به جز شب اول دیگه با این موضوع کنار اومدی خودت تو تختت میخواهی شکر خدا تازه دیگه رو صند لی عقب واسه خودت تنهایی میبینی فدات بشم من وسامان برگشتم سر جام راستش دلم ميخواد هنوز همش تو بغلم باشی ولی چاره ای نیست تو داری بزرگ ومستقل میشی و مامان این پذیرفتم چه زود بزرگ شدی عسلم دلم برای روزای نوزادیت تنگ می شه شیرینم ابریشم موهای قشنگت وقتی شیر می خور ی زیر انگشتان دست مامان لطیفترین وزیباترین حریر   دنیا بود عاشقتم فر شته من بزرگ و سربلند  باش 
5 خرداد 1394

این همه روزای شیرین و وقت کم ما

سلام به گل دختر نازززززززززززززز مامان ببخشید که من هیچی اینجا از این روزای خوش برات ننوشتم اخه مگه تو به مامان وقت می دیییییییییییییی جیگمل من...........دخترم دیگه واسه خودش خانمی شده شعر های قشنگ می خونه مثل توپ سفیدم .مثل یه شب مهتاب مثل آلیسا آلیسا مثل شعر کدو .........وای چقدر بزرک شدی عسلم دیگه از جمله گفتن گذشتیو دائم داری با ما مثل آدم بزرگا حرف میزنی مادر فدات بشهههههههههههههه اما دندون همون 8 تا رو بیشتر نداری و وزنتم هنوز خیلی بالا نمی ره بد غذاییییییییی که دیگه نگو فقط شیرین زبون مامانی تووووووووو یدونه مامانی تو صبح ها که میریم دست و صورت بشوریم بهت مگم آیدا خانم قندی اسبتو کجا می بندی تو می گی زیر درخت نرگس منم می گم داغتو نبین...
4 بهمن 1393

تولد تولددددددد تولدت مبارک

شیرین مامان قند عسلم  داریم میرسیم به روزی که اومدی تو بغل من فرشته کوچولوی مامان داره یک ساله می شه و مامان عاشقشههههههههههههههههههههههه امسال کلی کارای جدید انجام دادی از 15 فروردین راه رفتی و از اول اردیبهشت دیگه کاملا بدون هیچ کمکی راه می ری و میدویی قربون اون زبونت برم که داره راه میوفته حسابی کلی بلبل زبونی مثل: دندوووووووو(دندون) داغ برق بابا ماما ددد(کلا عاشق ددد رفتنی) و به تازگی می گی آیدا روز 7 خرداد ماه هم گوشاتو سوراخ کردیم  فردا هم که می ریم واسه واکسن اخرین بار که دکتر بودیم 8 کیلو بودی با قد 75 سانتی متری قربونت برم خاله ریزه مامان همهی دنیای منی با این که این روزا به شدت درگیر مشکل کمر م هستم سختی ای...
11 خرداد 1393

روزهای شلوغ آخر سال

                ای وای ای وای از دست مامان تنبل باور کن دخملی وقت سر خاروندن نداشتمممممممممممممممم انقده همه چیز پشت سر هم اتفاق افتاد که وقت فکر کردن هم نداشتیم امسال شمال یک برف حسابی بارید نزدیک به دو متر سقف خانه ی بابا جون شما هم ریخت ناچار شدیم یک 15 روزی شمال ماندگار شویم بعدش خوش گذشت دوباره من و شما تنهایی با مامان جون رفتیم شمال خلاصه این چند وقت حسابی شمال خونمان تنظیم شد عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد اما این وسط یه مدت تهران بودیم که شما رفتی اتلیه و کلی عکسای ناز نازی انداختی فدات بشم منننننننننن البته کلی هم آزمایش دادیم که شکر خدا سالم سالمی فقط یه ک...
20 فروردين 1393

دختر که داشته باشی

اخه من عاشقتم دوست دارم فدات بشم مننننننننننننننننننن دختر که داشته باشی با خود تصور میکنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهایش،وقتی کمی بلندتر شوند و کیف  عالم را میبری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان.    دخترکه داشته باشی   خیال میکشاندت به بعداز ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید،همان هایی که هرکه بیاویزدشان از شادی  لبریز میشود و خنده ی از ته دل امانش را میبرد.       دختر که داشته باشی گاهی دلت میلرزد از فکر اینکه روزی بر شانه ی مردی دیگر غیر از پدرش تکیه میزند.   ...
11 دی 1392

شروع غذا خوردن

دختر گلم جیگر مامان دیگه رفتی تو ٦ ماهگیییییییییییی اخه من می ترسم تو رو بخورم تموم بشی عسل مننننننننننننننننننن رفتیم دکتر و گفت شما برای اینکه تپل تر بشی باید دیگه غذا بخوری فرنی برای صبحانه و سوپ برای ناهار ولی شما فقط سوپ دوست داری فدات بشه مامانحالا به پروژه های دختری غذا پختن و خوردن هم اضافه شده ان شااله که زود زود تپلی بشی جیگررررررر مامان ...
18 آبان 1392